بازم کالری شماری!
بازم نتونستم اتکینز را تا آخر برم. متاسفانه پ ر ی و د این دفعه ام خیلی سنگین بود و روز دوم از شدت خون ریزی سرگیجه و سر درد داشتم و همسرم هم مدام می گفت چرا به خودت فشار میاری و....
از طرفی دل و روده ام هم به هم پیچیده بود و مدام تو راه گل به روتون دستشویی بودم.
از امروز سعی کردم کالری بشمارم و ساعت ۷ به بعد چیزی نخورم این شد که الان مسواک زده! نشستم اینجا گزارش کار میدم.
ای خدا میشه من یه روزی ۶۰ بشم؟ فکر کنم ۲۰ سال پیش ۶۰ بودم!! این یعنی که چربی های ۲۰ ساله را باید از بین ببرم.
مریم جان که خصوصی گذاشته بودی من زیاد اهل ای میل و ای میل چک کردن نیستم و اگر مایل به ارتباط هستی فکر می کنم همین جا جای بسیار خوبیه و به غیر من با بچه های دیگه هم می تونی ارتباط داشته باشی. در هر صورت از اشناییت خوشحالم.